درباره نسل جدید گرافیتیآرتیستهای ایران
ده خرده به معترضان پلاستیکی
نوشته امیر هاتفی نیا
پانزده سال از عمر گرافیتی -بهمعنای نوین آن- در ایران میگذرد. در این سالها گرافیتیِ کشور فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. آنقدرکه میتوان تمامقد از کارنامهاش در صحنههای بینالمللی دفاع کرد. بسیاری از گرافیتیآرتیستهایی که متعلق به نسل اول گرافیتی در ایران دانسته میشوند، در حال حاضر خارج از کشور زندگی و کار میکنند. آنها بهرغم تمام سنگاندازیها، همهی تلاش خود را برای پیگیری و انجام گرافیتی در ایران بهکار بستند، به انواع و اقسام عنوانهای ناپسند متهم شدند، طعم بازداشت را چشیدند، اما با این حال دست از مبارزه نکشیدند و پرچمِ سرخ اعتراض را در خیابان برافراشته نگاه داشتند.
دستهای دیگر که من آنها را نسل دوم گرافیتی میدانم، هم در ایران کار میزنند و هم با حضور در سرزمینهای دیگر نام گرافیتی کشور را بر سر زبانها میاندازند. آنها، هم به سنت گذشتگان پایبندند و هم دنبال تجربههای جدید اند.
دستهی دیگر اما که نسل سوم گرافیتی ایران دانسته میشوند، این هنر برایشان معنای دیگری پیدا کرده، که شاید فاصلهی ایجادشده با نسلهای قبل، این رویه را بهوجود آورده باشد. کار این نسل از معیارهای آنچه «گرافیتی» خوانده میشود تهی است؛ جنبهی سرگرمی دارد و شوربختانه گاهی وقتها تبلیغاتی. هر کدام از آنها در اینستاگرام صفحهای برای معرفی گرافیتی ایران (!) راه انداختهاند و کارهای خود و دوستانشان را بهعنوان «گرافیتی ایران» معرفی میکنند و پایینش هم میشود جای هشتگباران گرافیتی. آنها فراموش کردهاند که گرافیتی چه ظرفیتی دارد و اساسا برای چه بهوجودآمده. فعالیت این نسل، کارکرد گرافیتی طی این سالها را تغییر داده؛ آنقدرکه از این هنر خیابانی مترسک تصنعیای ساخته که حتی از نقاشیهای دیواری سازمان زیباسازی شهرداری تهران هم کماثرتر جلوه میکند.
در ادامهی این متن به دلایلی اشاره میشود که «نسل جدید گرافیتی ایران» را از شاخصههای گرافیتیِ حقیقی تهی کرده و آن را -در اصطلاح- به بیراهه کشانده است.
یکم. نسل جدید گرافیتی ایران اولویت برایش صفحهای در اینستاگرام است. فعالیت این نسل، مجازی است و مجازی هم پیش میرود؛ از آنها بدون صفحههای شخصیشان در شبکههای اجتماعی هیچ نمیماند. دیگر دیوار برای این نسل یک «رسانه» نیست؛ اگر هم باشد در اولویت قرار ندارد.
دوم. نسل جدید گرافیتی ایران به این فکر نمیکند که کجا کار میزند؛ کارش چقدر ماندگاری دارد و چقدر میتواند با آدمها ارتباط برقرار کند. این نسل میتواند -حتی- بر دیوار اتاق خوابش کار بزند و عکس بگیرد و روی صفحهاش بگذارد. آنوقت در پایان سال نمایشگاه راه بیندازد و مجموعهکارهای اجراشده روی دیوار اتاقخوابش را بهاسم «گرافیتی» بهخوردِ مخاطبان دهد.
سوم. نسل جدید گرافیتی ایران با تخریبگران گرافیتی و شهرداریچیها ارتباط خوبی برقرار کرده است. آنها بدون دردسر کار اجرا میکنند و حتی با نهادهای نظارتیِ مرتبط حشر و نشر دارند. کار حتی بهجایی رسیده که آنها بدون ترس و واهمه، در روشنایی روز -اسپریبهدست- در خیابان حاضر میشوند و روی دیوارها نقش میاندازند.
چهارم. نسل جدید گرافیتی ایران به اصول فرهنگ هیپهاپ هم وفادار نیست. آنها میتوانند در یک مسابقهی گرافیتی حاضر شوند و همگی برای 50عدد اسپری رنگ مانتانا بلک، 100 عدد کپ اسپری، 2 عدد مارکر بامبینگ+شارژر و یک سال اسپانسرینگ پوشاک کارهات (2ست) بجنگند؛ و اصلا از خودشان نپرسند این جوایز از چه طریقی تهیه و اهدا میشود.
پنجم. نسل جدید گرافیتی ایران ابایی از معرفی خود و آشکارکردن هویتاش ندارد. دلیلش هم روشن است؛ آنها اصلا کار خاصی انجام نمیدهند که بخواهند نامشان را پنهان نگاه دارند. برای همین، بهصورت رسمی و با هر فراخوانی در هر گوشهای حاضر میشوند تا بهمدد شهرداری، طرح مثلهشدهای را روی در (!) یا دیوار بیندازند.
ششم. نسل جدید گرافیتی ایران خود را با فحشدادن و ادبیات نامناسب در فضای مجازی، «خیابانی» معرفی میکند، نه با زندگی و کار در خیابان. آنها روزبهروز از مردم فاصله میگیرند و دیگر درک و آگاهی از درد شهروندان برایشان محلی از اعراب ندارد.
هفتم. نسل جدید گرافیتی ایران از فقر جهانبینی رنج میبرد. آنها سوار بر موج میشوند و هر بار از یک خاستگاه اجتماعی-سیاسی دَم میزنند. نسل جدید گرافیتی ایران، هم نژادپرستند و هم برابریخواه. آنها میتوانند صبح یک روز در مذمت برندسالاری نعمه سر دهند و شبش زیر پرچم معروفترین برندها سینه بزنند.
هشتم. نسل جدید گرافیتی ایران دنبال «پول» است و «شهرت». برای همین از ابتدا به فکر برپایی نمایشگاه میافتد. آنها با گالریدارها ارتباط تنگاتنگی دارند و همسفرهی کسبهی فرهنگیاند. یاد یک جملهی آشنا افتادم: «گرافیتی ایران مُرد. بچههای نسل نو هم از جسدش دارن پول درمیارن.»
نهم. نسل جدید گرافیتی ایران خالی از مطالعه است. آنها حتی از بررسی کارهای نسل اول گرافیتی کشورِ خود دست کشیدهاند و دل به فضای مجازی و لایکهای زیر پستهایشان سپردهاند. واقعیت آن است که شبکههای اجتماعی آنها را با چالش بزرگی روبهرو کرده که فکر میکنند یکشبه راه هزارساله را رفتهاند و دیگر به هیچ چیز و کسی نیاز ندارند.
دهم. نسل جدید گرافیتی ایران تمام زورش را گذاشته تا معنای گرافیتی را تغییر داده و بار سنگینی که بر دوش این هنر خیابانی است را پایین بیاورد. تا آنجاکه دیگر گرافیتی -حتی- یادآور تعریف حاضر در لغتنامهها هم نباشد: «هنری اعتراضی که برای مردم گام برمیدارد و خشم صاحبان قدرت و سرمایه را برمیانگیزد.»
آخر. چند ماه پیش یک پژوهشگر فرنگی برای تحقیق روی گرافیتی به ایران آمده بود. او روی هنر خیابانیِ کشورهای مختلف کار کرده بود و تصور دیگری از صحنهی گرافیتیِ کشورمان داشت: «یک گرافیتی معترض که هیچرقمه با سیستم کنار نمیآید و بهصورت رسمی ارائه نمیشود.» بعد از آنکه در جریان شرایط جدید و واقعی گرافیتی در ایران قرار گرفت و داشتیم در شهر چرخ میزدیم، گلوبلبلهای اجراشده توسط سازمان زیباسازی را با انگشت نشان داد و پرسید: «ینی اینا همهش کار بچههای گرافیتیکاره؟» من حرفی برای گفتن نداشتم: «اصلا بعید نیس. امیدوارم با اسپریهاشون بتونن گلهای خوشرنگ و لعابتری روی دیوارای شهر بکشن؛ گلهایی که نقاشی طراحای شهرداری هم به گرد پاش نرسه!»