نگاهی به مشکل هنر شهری در ایران
نوشته : آرمان تقدمی
طی سال های گذشته هنر شهری در کشور ما نیز علاقه مندان بسیاری پیدا کرده است و جوانانی با گرایشات متفاوت به ان جذب شده اند . جدای از نظر نویسنده در باره نکات مثبت و منفی پیرامون این پدیده و تاثیرات و تاثرات آن در جامعه هنری ایران که خود بحثی دیگر را می طلبد- در وهله اول نیازاست تا حدودی در این باب توضیح و تفسیر ارایه شود تا بخشی از مشکلات جاری هنر شهری را با مخاطبین ,هنرمندان و شاید مسولان در میان بگذاریم. کاری که اهالی مطبوعات و رسانه ایرانی که اغلب خود را دانای کل می دانند از انجام آن امتناع کرده و اگر جسته و گریخته تلاشی شد همیشه به غلط و نا بجا به انجام رسید و متاسفانه در مجلات هنری کشور که جولانگاه خودی ها وخودمانی های مقام شامخ مافیای هنر ایران است راهی برای ما وجایی برای بیان مطالبی جدی در این باب نیست مگر نفعی به منفعت طلبی برسد. پس همینجا می نویسیم چون قصد دیگری داریم . باصدای آرام می گوییم ولی راست می گوییم-هر چند هستند کسانی که دروغ را عربده بکشند
من جدولو به نیمکت ترجیح دادم(هیچکس)
هنر شهری: این اول هنر است یا شهری؟ اگر بگوییم هنر خیابانی چطور؟ خیابانی است یا هنر؟ خیابانی در فرهنگ ما چه معنایی می دهد؟ مثلا جوانان خیابانی در تقابل با جوانان دانشگاهی. اراذل اوباش در تقابل با تحصیل کردگان و نخبگان… آیا این همان خیابان است؟ هنرمند خیابانی را باید از کدام دسته دانست؟
هنر چیست؟ شهر چیست وهنر شهری چیست؟ این همه سوالاتی است که به دنبال پاسخی برای آن هستیم . طبق تعریفی کلی هنر ابزاری برای بیان عواطف و دیدگاه های آدمی است- شهر به عنوان ساختاری انسانی نقشی مرکزی را در زیست بشر متمدن امروزی ایفا می کند وهنر شهری هنری است که خواه نا خواه توسط این انسان زاده می شود ولی نه به هدف گالریزه شدن و تجارت. هنری بیشتر برای بیان.
هنر شهری یعنی زیبا کردن شهر نه تنها به لحاظ تصویری که به لحاظ مفهومی. این یعنی زنده نگاه داشتن داوطلبانه شهر. یعنی به حرف در اوردن دیوار های خاکستری و باید توجه داشت که این به معنی شعار نویسی و پوستر چسبانی تبلیغاتی یا پروپاگاند ایدولوژیک نیست. هنر شهری هنری است که به انسان می اندیشد نه به پول و دیوار های سفید موزه ها و حراجی های پر ذرق و برق
این هنر وسیله ارتباطی طبقه متوسط است با همه اقشار جامعه . طبقه ای که حرف ها یی دارد ولی تریبونی ندارد چون سرمایه ای نداردو چون ارتباطاتی ندارد. چگونه می شود گفت هنر شهری مزاحم شهر وندان است در حالی که خود شهروندان نظر دیکری دارند؟
نقاشی دیواری – هنر شهری یا گرافیتی نه به عنوان یک وسیله بیان ایدیولوژی و پروپاگاند( آن طور که در انقلاب های مردمی دهه های گذشته از جمله انقلاب اسلامی به کار گرفته می شد) .بلکه به صورت یک هنر که در دل شهر اتفاق می افتد تعریف می شود. هنری که برای شهر اتفاق می افتد . برای انسان شهری . و این خواستگاهی دارد. خواستگاه آن را باید در دل و ذهنیت انسان شهری یافت.این خواه نا خواه چیزی است که ما تجربه می کنیم. در دنیای امروز دیگر سال هاست که نقاشی های دیواری شهرداری ها پاسخ ذهن پویای شهروندان را نمی دهد. البته شکی نیست که شهروند عامی و اداری ممکن است رضایتی از این نقاشی ها نشان بدهد.چراکه رنگ هایی بر دیوار از دیوار های خاکستری بی شک خوشایند تر است. اما زمان آن رسیده که هنر را به طور کامل درک کنیم.
زنده باد ، اون دستی که روی دیوارای بی روح این شهر یه نقشی بزنه(بهرام)
باید دانست و فهمید که هنر شهری با فکر و با معنا چیزی است به جز خرابکاری و حتی چیزی است فرای هنر گالریزه شده …. این بدون شک تاثیرات مثبتی روی جامعه و به خصوص در ذهن جوانان و در نتیجه اینده جامعه خواهد داشت. چه از نقطه نظر فرهنگی و درک بصری جامعه و چه از نظر شخیت بخشی به مناطق شهری. آن هم شخصیتی حقیقی و نه دروغین و نه همچون ماسک هایی که شهرداری ها با نقاشی های سفارشی شان بر چهره شهر می چسبانند…برای نشان دادن تاثیرات عمیق ارزشی که هنر شهری می تواند بر یک شهر یا یک منطقه از شهر داشته باشد مثالی مادی تر و شاید قابل لمس تر را در زیر آوره ایم. اینجا بخشی از ترجمه نامه ای را می خوانید که جوانی از ناحیه فقیر نشین در انگلیس برای بنکسی( هنر مند شهری انگلیسی )نوشته است این نامه نشان می دهد که جگونه هنر شهری می تواند شخصیت بخش باشد و نه تنها روی بوم بلگه روی بدنه شهر میتواند ارزش مادی و معنوی شهر را اعتلا بخشد:
{{…من و برادرم در این محله به دنیا امدیم و بزرگ شدیم .کار های شما رو در محله مان دیدیم و دوست داریم …ولی آثار شما باعث شده بعضی افراد با استطاعت مالی به محل ما بیان و خونه ها رو خریداری کنن و چون ما پول کافی برای خرید خانه در محل خودمان را نداریم. ما را از خانه مان بیرون می کنند و ما بی خانه می شویم از تو خواهش می کنیم به محله های دیگر برو و انجا کار کن .چون به خاطر کار های شما قیمت مسکن در محله ما خیلی بالا رفته است.}}
امروز هنر شهری در دنیا جایگاهی مهم یافته و از طرف بسیاری جوامع درک شده است… در گالری ها در موزه ها و در همه جا از این شهامت و علاقه هنرمند برای بیان تصویری در دل شهر تقدیر می شود. اما چرادر ایران همه چیز باید جهت گیرد و غیر از این باید برچسب ضدیت بخورد؟ از گالری گرفته تا نشریات و شهرداری همه و همه یا باید چیزی به نفع خود در ان ببیند تا پشتیبانی کنند.آیا بیلیورد فلان ساعت سویسی یا فلان عطر زنانه فرانسوی در اتوبان ها خیلی با اهداف مسولین هماهنگ است؟ یا اینکه صرفا از نظر مالی هماهنگی خوبی دارد؟آیا نقاشی عتیقه فلان فسیل -نقاش با فیس و افاده نوگرایی و جریان سازی فلان گالری در تهران تطابق دارد یا از نظر مالی با جیب وی هماهنگ است؟ خودتان قضاوت کنید
بله هنر شهری در کشور ما متاسفانه تنها از یک سو دچار مشکل نیست بلکه از طرف مدعیان هنر و فرهنگ نیز آسیب می بیند. گالری ها ی سود طلب و سهل انگار که به دنبال بازیچه اند تا هنرمند تا به حال به کررات علاوه بر بیوگرافی سازی برای هنرمند های مقلد و غیر واقعی حتی تا انجا پیش می روند که اثار هنر مندانی استودیویی را به عنوان هنر مند شهری به خریداران ارایه می دهند .از طرفی دیگر کسانی که خود را مستند ساز و پژوهشگر می دانند در حالی که کوچکترین ارزش و اعتباری برای حقیقت این هنر قایل نبوده اند همیشه به جای درک جایگاه پیشروی این هنر سعی کرده اند به شکل مضحکی از زاویه دید نادرست به این موضوع نگاه کنند